loading...
من و دنیا
I بازدید : 22 دوشنبه 28 فروردین 1391 نظرات (1)

راستش هیچ کدوم از تاریخ ها درست یادم نیست
اما فکر کنم اواخر آذر ماه بود که با پسر عمم رفتیم دیدن زیدش. دختره چندان شاخی نبود اما خوب زیاد واسه پسر عمم کلاس میذاشت.
منم دیدم قضیه اینجوریه به پسر عمم گفتم گور باباش بیخیالش. اونم زد تو برجک دختره و ولش کرد. دختره هم مونده بود تو خماریش که اینجوری خورده بود . گذشت تا این که از رفقای پسر عمم یه شماره رسید تا واسش مخ بزنیم و با هم رفیقشون کنیم.
آمار اومد که دختره 16 سالشه و خیلی چیزای دیگه که نیاز نیست بگم.
ماجرا با ی اس ام اس ساده شروع شد. مثل تمام مزاحمت های دیگه من اس ام اس دادن : سلام و مثل تمام دختر های دیگه که یه شماره ناشناس میبینن دنیا جواب داد :شما؟
 یه کم چرت و پرت گفتیم و دیدم بچه بدی نیست . اما یه مشکلی بود. اونم این قبل من پسر عمم و دوستاش گند زده بودن به کار بس که مزاحم دنیا شده بودن. دیدم نه دیگه راه نداره که اینو با پسر عمم رفیق کنم خودم یه مدتی باهاش اس ام اس بازی کردم. تا این که بعد چند هفته قهر کردیم. سر چیزایی که اصلا یادم نمیاد . بعد از اون اشتی شد و دوباره اس ام اس بازی کردیم تا اواخر بهمن . اواخر بهمن که شد بازم اس ام اس بازیمون تعطیل شد تا رسیدیم به عید نوروز. نمی دونم چندم فروردین بود که دنیا بهم اس ام اس داد و منم جوابشو دادم. دنیا گفت : شصتت نشکست به من اس دادی؟

یا یه چیزی تو این مایه ها

بازم سر حرف باز شد و ماجرا کش دار شد و تا الان ادامه پیدا کرده.

راجع به هر چیزی که فکر کنین حرف زدیم.
قبل از این اصلا به چشم یه نفر که دوسش دارم به دنیا نگاه نمی کردم اما حالا کم کم دارم حس می کنم دوسش دارم.
من .................

ولش کن. بهتره نگم

I بازدید : 30 یکشنبه 27 فروردین 1391 نظرات (0)

واسه یه اس ام اس باهام قهر کرده

خدایا این شد زندگی؟

البته نا گفته نماند که اس ام اس ای که دادم یکم (+18) بود.

I بازدید : 19 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

در كویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم

می دانم كه نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم

در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو

نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است كه هرگز درآن ركودی نیست

می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی

بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم

بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم

زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان

 تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم

 

دریچه ی نگاهت را به روی من مبند مگذار تا نگاههای محبت آمیزت انتها یابد

بگذار تا با دلی سیر به تماشایت نشینم و از عمق نگاهت سیراب شوم

تو در پاسخ به عشقم همیشه سكوت را اختیار كردی

 و هرگز به خود اجازه ندادی كه از لبانت شكوفه های عشق و محبت بیرون بیاید

 و بوی عطر خوش آنان مرا مدهوش كند

ای رویای دیرینه ی من بگذار روییدن نرگس را در نگاهت ببینم

بگذار باران عشقت بر من ببارد تا من در زیر این باران زیبا خود را سیراب نمایم

بگذار تا برگهای خسته ی پاییزان به رقص عاشقی در بیایند

 تو را قسم به مقدسات عالم که بگذار کویر دلت به دریا راهی یابد

بگذار برایت همچون زلیخای یوسف باشم

بگذار تا جاودانگی عشق را در خود ببینم

بگذارتا صدف دریای دل من باشی

كه مروارید درونش برایم درخشش عشق زیبای تو را داشته باشد

می خواهم در كنار تو به اوج ابرها برسم

 ای ستارگان آسمان همه بدانید و راز مرا همیشه با خود همراه سازید

 که من او را چگونه دوست داشتم

 ای آفتاب عالم تاب بدان که همچون تو همیشه سوزان و پر نور بودم

 اما هیچگاه ابر غرور و تکبر او نگذاشت تا انوار طلایی خود را بر او بگسترانم 

عشق من در مهتاب آسمان دلت شعله كشید

    پس پذیرای آن باش و پرده ی بی مهری را بر روی آن مكش

I بازدید : 21 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

خسته و بی حال نشستم ته کلاس گیر داده میگه عماد جیکار کردی؟

میگم نمی دونم برو ببین

میگه باهات قهرم

خوب من چی بگم اخه ه ه ه ه ه ه ه

I بازدید : 25 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (1)

امروز اصلا حال خوشی ندارم

اما بهتره نشون ندم

اخه نمی دونین که کارای یسنا رو انجام دادن چه قدر سخته

I بازدید : 25 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

هنوز آرزوی این جوری بغل کردن دنیا رو دارم

یعنی میشه؟

I بازدید : 22 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (1)

دیشب کاملا تصادفی یه بچه مجازی واسه خودمون درست کردیم

اسمشو گذاشتیم یسنا

یه دختر تپل مپل

من دوس دارم یسنا یه چیزی تو این مایه ها باشه


I بازدید : 25 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

فقظ دنیا رو می خوام

واسه همینه که اینجوری از دست همه فرار می کنم

تا اینجوری به دنیا برسم

هیچ کس دنیا نمیشههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه


I بازدید : 22 شنبه 26 فروردین 1391 نظرات (0)

باز باران

نه نگویید با ترانه

می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه

دانه دانه

می خورد بر بام خانه

یادم آید روز باران

پا به پای بغض سنگین

تلخ و غمگین

دل شکسته

اشک ریزان

عاشقی سر خورده بودم

می دریدم قلب خود را

دور می گشتی تو از من

با دو چشم خیس و گریان

می شنیدم از دل خود

این نوای کودکانه

پر بهانه

زود برگردی به خانه

یادت آید هستی من

آن دل تو جار می زد

این ترانه

باز باران

باز می گردم به خانه

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 3
  • بازدید کلی : 801